|
عوامل و موانع شکل گیری روابط دوستانه انسان به نحو طبيعي و فطري، نياز به گرايش به ديگران و برقراري ارتباط دوستانه با برخي از افراد دارد. در اين راستا و به دليل اهميت فوقالعاده مسئله دوستي و دوست يابي و ناهنجاريهاي گستردهاي كه جامعه كنوني ما به جهت عدم رعايت اصول عقلي و شرعي در انتخاب دوست با آن دست به گريبان ميباشد، اقدام به بررسي اين مقوله در ابعاد مختلف آن از جمله عوامل و موانع شكلگيري روابط دوستانه نمودهايم. درشماره قبل به دو عامل ايمان و اخلاق نيك اشاره كرديم. در اين شماره به تبيين بيشتر عامل اول خواهيم پرداخت.درك وجود خداوند متعال وشناخت صفات حضرتش ازجمله قدرت، علم و...سبب ايجاد معرفت و ايمان عميقي نسبت به جمال، عظمت و قدرت نامنتهاي حضرت حق و محبت بيكران حضرتشان نسبت به مخلوقات خود ميگردد. در راستاي عمقدهي وغنابخشي به اين ايمان، در آموزه هاي ديني موكدا به برقراري ارتباط بامعبود بينياز وتعيين ساعاتي از شبانه روز براي راز و نياز باخالق يكتا دعوت شده است. لزوم ايجاد اين ارتباط با اندكي تدقيق و تعقل قابل درك ميباشد. زماني كه انسان درهنگام مناجاتخود را دربرابر خداوند حاضر ميبيند در قدم اول آگاهي مييابد كه جهان با تمام عظمت خويش، براي تداوم بقاي خود، در هر لحظه، محتاج و نيازمند به افاضه وجود از سوي خالق خويش بوده و منشا تمامي تغيير و تحولات درجهان مادي، حضرت حق ميباشد. آدمي به تبع نتيجهگيري اول، درقدم دوم متفطن به محدوديتهاي خويش در برابر خداوند گشته، درمييابد جهت گذران زندگي مادي و معنوي، محتاج محض عنايات و رهنمودهاي خالق خويش است. فرد درلحظات اتصال روحي به معبود يگانه، بدين امر آگاه ميگردد كه هرآنچه از قدرت مادي در دنيا در اختيار وي قرار داده شده است، قدرتي عرضي وثانوي از سوي خداوند بوده تا فرد با شكرگزاري واقعي به درگاه الهي، زمينه لازم جهت رشد و تعالي خويش را فراهم آورد.آدمي بايد بدين امر دقت نظر داشته باشد كه تا زماني كه انسان، به وسيله قدرت ايمان، عظمت خداوندي را درك نكند، درك و ارزيابي موجوديت واقعي خويش و پيبردن به جايگاه و توانمندي خود درجهان هستي از محالات ميباشد؛ و آن كس كه بنا بر هر دليلي نتواند موجوديت واقعي خود را ارزيابي نمايد، كبر، نخوت، غرور و منيت او را فرا گرفته و اين امور، عقل وي را درمديريت اخلاقي درعرصههاي فردي و اجتماعي زايل نموده و درجهت ناصحيح و غير اخلاقي قرار خواهد داد. حال اين درك درست از تواناييهاي خداوند وناتواناييهاي خود، آثار بسيار ارزشمند و بنياديني دراخلاق فردي و اجتماعي انسان دارد. به تبع اين درك وعلم منبعث از ايمان، اولين صفت رذيلهاي كه درنهاد انسان به مرز اضمحلال و نابودي كشيده ميشود و حجاب ظلماني آن از فطرت الهي انسان برداشته ميشود، تكبر وخودپرستي است، كه حضرات معصومين (ع) از آن به حجاب اكبر ياد نمودهاند. تا زماني كه انسان به كوچكي و ناچيزي خود تفطن نيابد، از پوسته تكبر و تبختر بيرون نرفته و انساني ضعيف، ترسو، بخيل، حسود، بدخواه، كم صبر و خودپسند خواهد بود. اما همين كه از “خود” پا بيرون نهاد و حصار خودپرستي را شكست، آن گاه اين خصايص و صفات زشت نيز نابود ميگردد. اميرالمومنين علي (ع) ميفرمايند: “بني آدم را با افتخار و تكبر چه كار؟ اولش از آب نجس گنديدهاي به نام نطفه است، آخرش هم لاشه گنديدهاي خواهد شد. نه ميتواند روزي و رزق خود را خلق كند و نه ميتواند مرگ را از خود برطرف نمايد”(نهجالبلاغه، كلمات قصار، 445)بديهي است كه يكي از شرايط ابتدايي دوستي و رفاقت، يكسان انگاري خود با ديگران و عدم ايجاد و پرورش ديدگاه برتري جويانه و بالاانگارانه ميباشد. تكبر، يكي از بزرگترين موانع شكلگيري روابط سالم دوستانه ميباشد. انسان متكبر به قدري خودپرست است كه به راحتي تن به ايجاد روابط دوستانه وصميمانه و از سر رفق و مدارا، حتي با شايستگان نيز نميدهد. متكبران به جهت روحيه برتريجويانه خويش، همواره به دنبال ايجاد رابطه ارباب- رعيتي يا رئيس و مرئوسي با ديگران ميباشند. رابطهاي كه نتيجه آن نه همرهي و همدلي و دلسوزي براي يكديگر، بلكه خدمتگزاري و نوكري يكي و سو استفاده و بهرهكشي ديگري است. اما همين تكبر، در برابر ايمان سليم، به سان برفي ميماند كه در برابر گرماي خورشيد تاب مقاومت نداشته و به سرعت نيست و نابود ميگردد. پس از خشكيده شدن ريشههاي تكبر به دست ايمان، روحيه محبت و عشقورزي به خدا و بندگان خدا در انسان شكوفا ميگردد. در اين زمان آدمي خود را همدوش و در موازات و نه بالاتر و برتر نسبت به ديگران دانسته و به راحتي امكان ايجاد ارتباط صميمانه و رفق مدارانه با افراد همسنخ خويش وجود دارد. در اين هنگام زمينه بسيار مطلوبي براي برقراري روابط دوستانه و بذل محبت به ديگران فراهم ميگردد.
سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 9:51 :: نويسنده : shayan
*خاور اومده داریم اثاث خونه رو بار میزنیم ، میگه دارید از این محل میرید ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داریم اثاث میبریم پارک خاله بازی کنیم !.
ادامه مطلب ...
دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, :: 16:21 :: نويسنده : shayan
الـحُبُّ: الودادُ والـمَـحَبَّةُ و الـحُبُّ: نَقِـيضُ البُغْضِ.] -المَحَبَّةُ إرَادةُ مَا تَراهُ أو تَظُنُّه خيراً وَهِيَ على ثلاثَةِ أَوْجُهٍ: مَحَبَّةٍ للّذّةِ كَمَحَبَّةِ الرَّجُلِ المَرْأةَ. و َمحبَّةٍ لِلنَّفْعِ كَمَحَبَّةِ شيءٍ يُنْتَفَعُ به. وَمَحَبَّةٍ للْفَضْلِ كَمَحَبَّةِ أهْلِ الْعِلْمِ بَعْضِهِمْ لبَعْضٍ لأجْلِ الْعِلْمِ در قرآن کريم موضوع مهرورزي و محبت در تحت عناوين مختلف مانند : رحمت، حب ، رأفت ،مودت، ولايت ،خلت، اخوت و... همراه با متعلقات مختلفي(خدا ،دنيا مال ،انسان و...) بکار رفته در مقابل آنها هم عناويني چون برائت ،عداوت ،بغضاء و ....بکار رفته است. حب و دوستى يكى از حقايقى كه ما در وجدان خود مىيابيم و ابراز اين دوستي به ديگران را به فارسى مهرورزي گويند. کلمات مترادف مهرورزي عبارت است از: محبت، دوستي ، رأفت، مهرباني، رحمت ، مودت وعشق، نسبت به موجود ديگر و متضاد آن نفرت ،بغض، خصومت و دشمني نسبت به موجود ديگر است. تبيين مسأله : محبت در حقيقت حالتي است که در دل يک موجود ذي شعور نسبت به چيزي که با وجود او مالايمتي و با خواسته هاي او تناسبي داشته باشد پديد مي آيد و آن جاذبه اي ادراکي در موجودات ذي شعور است ،همانند جاذبه هاي غير ادراکي طبيعي که در موجودات مادي فاقد شعور وجود دارد(مثل جذب و انجذاب بين آهن و آهن ربا )اما جذب و انجذاب در بين موجودات ذي شعور برخلاف دسته ديگر ،آگاهانه است و ملاک آن ملايمتي است که آن موجود با محب خود دارد و محبت انسان به چيزي تعلق مي گيرد که ملايمت کمال آن را با وجود خودش دريافته باشد و داراى شدت و ضعف و مراتب مختلفى است مراتب محبت : أ- محبتهاي ظاهري و معمولي : آن در اثر اين پيدا مي شود که جهت محسوس و مرئي و صورت ظاهري محبوب به نحوي است که شخص محب وقتي آن را درک مي کند همان ظاهر محسوس را متناسب با خواسته و ملائم با تمايلات ومطبوع طبع خود مي يابد و مورد توجه و پسند و موضع تمرکز حواس وي قرار مي گيرد و به لحاظ اين ملايمت است که مي گويند: آن شئ داراي جمال است و بواسطه جمالش جاذبه اي دارد که دل را متوجه خودش مي کند و کششي دارد که حواس و عواطف انسان را به سوي خود جلب مي کند . ب- محبتهاي معنوي(جمال معنوي) : نوع ديگري از کمالات نامحسوس و غير قابل رؤيت مانند ادامه مطلب ... دوست واقعی کیست؟ يك دوست معمولي هيچگاه نمي تواند گريه تو را ببيند. يك دوست واقعي شانه هايش از گريه هاي تو تر مي شود. يك دوست معمولي يك جعبه شكلات براي مهماني تو مي آورد. يك دوست واقعي زودتر به كمك تو مي آيد و تا دير وقت براي تميز كردن مي ماند. يك دوست معمولي از دير تماس گرفتن تو دلگير و ناراحت مي شود. يك دوست واقعي مي پرسد چرا نتونستي زودتر تماس بگيري؟ يك دوست معمولي دوست دارد به مشكلات تو گوش دهد. يك دوست واقعي سعي در حل آنها مي كند. يك دوست معمولي مانند يك مهمان عمل مي كند و منتظر مي شود از او پذيرايي شود . يك دوست واقعي به سوي يخچال رفته و از خود پذيرايي مي كند. يك دوست معمولي مي پندارد كه دوستي شما بعد از يك مرافعه تمام مي شود. يك دوست واقعي مي داند كه بعد از يك مرافعه دوستي شما محكم تر مي شود. يك دوست واقعي كسي است كه وقتي همه تو را ترك كردند با تو مي ماند.
|